حيف اين همه درسي که خوندم...
چون نهايي بود...خيــــــلي آسون بود
آجي يه دونه اي...!!
امروز با دوستام کلي غيبتتو کردم...
يکيشون مي خواست بره مشهد...
منم انقد دلم تنگ شد...که نگو...
کلي باهاشون دربارت حرف زدم...
گفتم يه خواهر دارم...ماه!!
خييييلي دوسش دارم....شايد دور باشه...
اما دلم هميشه به يادشه!
همشون تعجب کردن که چطور با اين که يه بار بيشتر نديدمت انقد دوست دارم...
گفتم کجاشو ديدين...قبل از اونم عاشخش بودم
خلاصه...
اين که من تک فرزند نيستم
...
روي ابريشم چين نبض صداتو مي شه دوخت...
مي شه اسم تو رو به شعله گره زد و نسوخت...
مي شه ته مونده ي دريا رو به يادت سر کشيد...
مي شه جز تو حتي آسمون آبي رو نديد...